مثنوی عشق
حضور پیدا کردن در مقابل امام معصوم یا مرقد مطهر او فیضی است که مرحله ای از زیارت با آن تحقق مییابد، لیکن در هر زیارتی این گونه است که بعد از دیدار ظاهری و تعارف متداول به گفتگو با مزور و معشوق می نشینند تا دیدار را طولانی تر و لذت وصال را بیشتر کنند.
کلیم حق تعالی در آن وادی مقدس به سوی آتشی رفت تا شعله ای برگیرد، ناگهان صدای محبوب خود را شنید که با وی سخن میگوید. در آن میان از او پرسید: ای موسی! آن چیست که در دست توست؟؛ (و ما تلک بیمینک یا موسی) [۱] موسی (علیه السلام) در جواب گفت: این، عصای من است که بر آن تکیه میکنم، برای گوسپندانم از درخت برگ میریزم و منفعت های دیگری نیز برای من دارد؛ (قال هی عصای أتوکّؤُا علیها و أهشّ بها علی غنمی و لی فیها مارب أُخری) [۲] برخی از مفسران گفته اند: با آن که حضرت موسی (علیه السلام) می توانست به یک جملهٴ (هی عصای) اکتفا کند، بقیهٴ جملات را برای طولانی تر کردن مناجات و مذاکرهٴ با خدا بر زبان آورد [۳].